می خواهم تا لب جوی دلم بنشینم به صدای ملیحش گوش کنم و در مسیری تازه بیوفتم ولی همیشه از ترس ادامه حرکت، باز مانده ام و لرزیدم ترسی که از نگاه بی خرد دیگران جان میگرفت لرزشی که از هجوم سیل های بی معنی شکوه غفلت ها تنیده شده بود مسیری که سراسر نور است، ولی گذرگاه خطرناکی که تنها ، توان جای دادن یک نفر را دارد باید رهسپار حقیقتی گردم که سود و زیانش ازآن خودم باشد نه شریکی نه همپایی نه همسانی. منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

(قرآن و عترت و نماز) بهار اومده آموزش و مشاوره تحصیلی روزمرگی های آقای *خودم* :) :| :( تبلیغات تاریخ ملت های جهان LOST FILE